سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۷ ب.ظ
آزمون آموزگاری
امروز نتایج اومده
و من قبول نشدم...
خیلی ناراحتم، خیلی خیلی ناراحتم.
و اصلا دست خودم نیست.
انگار که زمان متوقف شده.
همه چیز به یه حالت سکونی رسیده.
انگار که...، هیچ نکردم.
میدونی،
دلم برای اون روزام میسوزه که تا صبح درس میخوندم کنار پنجره تا هم بارونو ببینم هم درس بخونم.
دلم واسه اون روزام و اون همه امیدم میسوزهـ
چه میشه کرد
باید باهاش کنار اومد
البته که اینم مثل همیشه.
البته که
وقتی آدم در مورد یه موضوعی ناراحت میشه، ناراحتی اش و اون باری که روی دوشش هست در اوج خودشه، اما به مرور این بار کمتر میشه
به خاطر همین، به زمان میسپارم و امیدوارم که فردا صبح حالم خوب باشه دیگه.
۰۲/۰۳/۳۰
همه همینن
یکسری اتفاقا میفته که یهو تمام برنامه ریزیامون بهم میریزه
ولی بقول خودتون تا 24 ساعت از رووش میگذره یه خرده آرومتر میشیم
شایدم خدا بهتر از اینارو برامون تدارک دیده که اینجوری میشه :(