این پرونده همچنان باز است

فرازها و فرودها
این پرونده همچنان باز است
مطالب این وبلاگ کاملا شناور، موقتی و پایان باز است

میخواید در مورد من بیشتر بدونید؟ برید به بخش "درباره من"
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۱۶ ق.ظ

وضعیت به نظرم ناخوب

فکرشو بکنید که تازه داری پرده خونه ها رو نصب میکنی که یذره لذت ببری و کم کم یه پولو پله ای هم به دستمون برسه خونه رو از اینی که هست بهتر کنیم که یهو جذقه خرید خونه و ناامیدی از اینکه خونه تو وطن خیلی گرونه شروع شه

تا اینکه بریم تهران زندگی کنیم؟ 😐 حالا من اصلا خوشم از تهران نمیاد شهر استرسیه، فرهنگشم اصلاااا به فرهنگ ما نمیخوره حالا من بیا و شروع کن از صفر😐

 

جالبه بدونین کع وقتی رفتم این شهری که الان دارم توش زندگی میکنم یگ سال از خونه تنهایی نرفتم بیرون😐😐😐 تا وقتی که وفق بدم خودمو

 

بعد حالا دوباره برم یه شهر دیگه 

 

بعد تازه اخرشم الان در حالی که نخوابیدم در موقع بازگشت به وطن فک کنم که خدایا زندگیم اونجا چطوری میشه؟ 😐

 

بعد حالا چقدر خوشحالم که... بلاگریمم بدون چهره س😐 واقعا مخصوصا اینکه صدامم تغییر دادم. چرا؟ چون الان الارم تون بعد از شخصیم روشن شده که دلم میخواد بخزم توی تنهایی، حالتی که کل پستای اینستام رو ارشیو کنم، عکی پروفایلمام رو از همه جا حذف کنم تا یه مدت که ریکاوری بشم

 

بعد فکرشو بکن بلاگر چهره تا میشدم😐

 

حالا اینم هیچی، فک کن معروف میشدم😐😐😐 خدایا مصلحتت رو شکر که میشناسی بنده هات رو. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۱۶
گودنایت
يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ق.ظ

مشکل خواب بنده پایان ندارد

 

 

واقعا خسته شدم از این وضعیت، پریروز ساعت نه صبح خوابیدم دو بعدازظهر بیدار شدم یعنی ۵ ساعت خوابیدم شبش نخوابیدم تا ظهر روز بعد😐 یعنی دیروز که دوازده خوابیدم تا شش

حالا جالب اینجاست که جدیدا ۸ ساعتم نمیخوابم سریع بیدار میشم خستهههه شدم این ده ساله دقیقا بعپ کنکور کوفتی

والا میخوام ملاتونین مصرف کنم همیشه میگفتم اینا اعتیاد آورن و فلان. آخه لعنتی این که من تا صبح که نه تا ظهر بیدارم که عوارضش هزار برابر وحشتناکتره که. سوزش معده، درد استخوان، خستگی، درد گلو و هزار تا کوفت دیگههههه


والا فردا میرم داروخونه میخرم جهنم و ضرر. 

 

الانم ساعت پستو نیگا کنین ساعت پنج و هجده دقیقه صبحه و منم بیدار

دیگه وقتی تا صبح که نه تا ظهر بیداری خواب الودی هیچ نمیکنی جز گوشی

بعدش دوازده تا شش خواب

بعدش کسلللل اصلااا نرسیدم هیچ کاری انجام بدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۱۸
گودنایت
پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۵۹ ق.ظ

دیگران

 

دیگران! 
(همیشه برام جالب بود همزمان ناخوشایند بود و همزمان برام سوال بود که چرا نمیتونم کار تیمی انجام بدم؟) 
(این هم بگم که برام سوال بود که چرا نمیتونم مثل دوران دبیرستان منظورم سال اول، نمیتونم با آدم ها ارتباط برقرار کنم؟) 
(چرا ارتباطم با آدم ها تا یه حد خاص هست و بعدش فاصله میگیرم؟) 
اینا سوالای من بودن. 
طبق تجربه خودم، نادیده گرفتن آدمها بهترین کار و بهترین روش بود تا بتونم ناراحتی خودم رو ابراز کنم یا حتی بتونم از خودم در برابرشون محافظت کنم! 
(اما باز برام سوال بود که منی که همیشه کاری به بقیه ندارم چرا همش به کارم، کار دارن؟!) 
تا اینکه به بخش جدید کتاب به پاخیزید و زندگی با عشق را آغاز کنید رسیدم. این قسمتش که در مورد روابط با دیگران هست. میتونم به جرات بگم که اشکم هم دراومد! 

این قسمت کتاب میگه که منظور اصلی ما از ارتباط با همدیگه دریافت عشق، محبت و دوستی هست. حالا این وسط یه رفتاری که از کسی میبینم اون رو نباید به هویت شخص ربط بدیم. باید بدونیم و بگیم از فلان رفتارت ناراحت شدم نه اینکه کل شخصیتش رو زیرسوال بیریم. 

چرا؟ 

چون ما ادمها بارها برامون پیش اومده که دست به کار اشتباهی زدیم و پیش خودمون گفتیم وای خدای من چرا اینطوری رفتار کردم؟ یعنی من اون رفتار رو مغایر با شخصیت خودم میدونم. اما این وسط چی میشه؟ باعث خشمم میشه.  چرا؟ چون میگم من دیگه اون جایگاه قبل رو پیش اون آدم از دست دادم احتمالا. 

که نتیجه نهاییش هم میشه افسردگی. گاهی هم اگه اون طرف، رابطه نزدیکی با من داشته باشه یهو خشمگین میشه. حالا خشم اون دلیلش چیه؟ دلیلش اینکه اونم حس فقدان میکنه و در واقع دلیل فریادهاش هم طلب کمک هست. کمک به این که نیاز به عشق و محبت داره. و احساس میکنه که چیزی رو از دست داده 

این کتاب میگه که جقدر بد میشه اگه درخواست گمک دیگران رو(همون خشم و عصبانیت) رو با درخواست کمک (ما هم خشمگین بشیم و داد و فریاد کنیم) بدیم. 

مثلا من زنگ بزنم یکی از دستش عصبانیم (ددر واقع احساس فقدان عشق، محبت کزدم) شروع به داد ث فریاد کنم اون هم چون حس میکنه من قضاوتش کردم و ژیرسوال بردم انگیزه هاش رو عصبانی میشه و شروغ به داد و بیداد میکنه(ییعنی اونم درخواست کمک میکنه) 

یه جای گتاب هم میگه که نادیده گرفتن بدترین نوع رفتاز با دیگران هست😐. چیزی که من به عنوان بهترین سلاحم در برابز دیگران ازش استفاده میکردم که فکر میکردم بدون اسنکه دز حقش بدی کنم ازش فاصله بگیزم در صورتی که با خوندن این کتاب متوجه، شدم بی محلی و نادیده گرفتن آدمها بدترین نوع، شکنجه هست چون اون آدم بیشتر درخواشت کمک میکنه(ییعنی خشمگین میشه و عضبانی) 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۰:۵۹
گودنایت
دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۱۱ ب.ظ

قوانین شما کدامند؟

 

Muse on Madonna ه چیز لازم است تا احساس موفقیت کنید؟ 

پایبند بودن به روتین. 
فعال بودن یعتی اینکه چندین کارو با هم انجام بدم
یعنی تک بعدی نباشم
یعنی همین که رمان مینویسم، گیتار تمرین میکنم تولید محتوا میکنم و دارم یه کار مفید میکنم دارم کتاب میخونم و اورده برام داره چون همین که مجبور میشم که کتابو باهاش تولید محتوا کنم احساس خوبی دارم چون هم یه جور ثوابه این گه یه کاری میگنم شاید روی یه نفر تاثیر مثبت بزارم 

هم اینکه خودم کتاب رو بهتر میفهمم
اینکه بیرون از خونه ساعتی رو میگذرونم 
و حتی اینکه آخر شب واسه خودم سریال کره ای میبنیم

احساس موفقیت میگنم اگه کارامو انجام بدم یعنی به شغل داشتخ باشک و بچه هامو یه دنیا اومده باشن

 

چه اتفاقی بیفتد تا احساس کنم دیگران شما را دوست دارند؟ 
کسی که منو دوست داره فک میکنم این شکلیه: 
اگه مشکلی برام پیش بیاد ناراحت میشه و سعی میکنه رفعش کنه
هوامو داره همیشه تو جمع که یه وقت بهم برنخوره ناراحت نشم دلمو نشکنه
مثلا خوراکی واسم نگه میداره، چیزایی که از نظر خودش خیلی خوبن رو واسم نگه میداره همیشه پیشش یه جایگاه دارم بدون اینکه براش تلاشی کنم 
محبت بی حد و حصر و بدون چشم داشت
ساعتی دلتنگم بشه
اگه ناراحت میشم ناراحت بشه 
در اوج عصبانیت من، در اوج حال بدیم بازم ترکم نکنه پیشم بمونه حالمو خوب کنه همین بودن هم یه جورایی معنی دوست داشتن هست برام
توی کازی که شروع میکنم هدیه ها بهم بده و راهگشای اون کارم باشم حتی اگه شده یه چیز خیلی ارزون. 
اصلا توی قوانینم این نیست که بیاد منو ببینه حتما اصلا، میشه از راه دورم دوست داشت و هوای آدمو داشت
مثلا حالم بده بی تفاوت نباشه شده یه استوری واسم بذاره که مثلا صبور باش و فلان نه اینکه من حالم بده حتی استوریشم کردم اون مثلا رفته عروسی و بزن بزن🤣
فکر میکنم کسی که منو دوست داره از ته دل میخنده وقتی که میخندم وقتی که شادم. همیشه هوامو داره که دلم نلرزه حالم بد نشه همیشه چک میکنه که جام راحته

دورو نباشه ویش من خودش باشه
اگه پشت سرم چیزی شنید ازم دفاع کنه یا لااقل یه جوری رفتار کنه که یعتی موافق نیست با اون حرفا و روشم تاثیر نذاره
حتی اگه خودمو با حزف پیشش کلاسمو اوزدم پایین هنوژم اززش و قدرم رو بدونه. و اصلا رفتارش با هام عوض نشه

 

 

چه اتفاقی بیفتد که احساس کنید اعتماد به نفس دارید؟ 
باید احساس کنم که به اون کار احاطه داره ذهنم. یعنی هر چقدر هم اون کار بزرگ باشه بازم ذهنم بتونه اول و وسط و اخرشو بیینه. مثلا در مورد گیتار، شطرنج، خرید خونه و مسایل اقتصادی روزمره،نویسندگی داشتم و دارم

ولی در مورد بخشی از بازی مافیا، رانندگی، دلالی کردن، چانه زدن، رفت و امد منظورم از نوع ماشین بگیریم تا کجابریم، کارای مردونه مثلا الان سفیدکار بیاد فردا لوله باز کن بیاد، روابط دوستانه با رفیق چطوری باشه چه حد و مرزی داره همچتین با همسایه، اعتماد به نقسم از نظر شعر گفتن که صفر

یعنی حتی واسه ازمون خوندن هم تا برنامه ریژیم جوری نباشه که احاطه داشته باشم روی کل درسا و تستا اعتماد بهرنقس ندارم
کلی بگم سعنی اینکه خم و چم کار دستم باشه 


چه اتفاقی باید بیفند تا احساس کنید در ناحیه یا زمینه ای خاص، مهارت، کارایی و عملکرد و توانایی بالایی دارید؟ 

هر کی ازم سوال بپرسه از زوایای مختلف اون کار بتونم جواب بدم یعنی احاطه داشتن از نوع دیگه. برای سوال قبل احاطه منظورم این بود که اگاهی داشته باشم و وازدش میشم حالا ممکنه در عمل فقط چهل درصدشو دانایی و توانایی اش رو پیدا کنم بسته به میزان انرزیمهولی برای این سوال بشع صد از صد

یعتی مثلا حتی بدونم در سال 1986 فلان شخصی برای این کار و در این زمنیه چه خدماتی داشته

 

 

 

الگوهای گفتاری_کلامی شما به هنگام اضطراب و نگرانی چیست؟ 
گفتن "جمله نمیدونم چیکار کنم" با صدای بلند. گفتن "حوصله ندارم" 
شروع میکنم به غیبت کردن. 
تند حرف زدن. 
قضاوت کردن و با خشم صحبت کردن. 
ایراد گرفتن از کسی صمیمیم و اطرافمه


الگوهای فیزیکی_جسمانی(غیرکلامی) شما کدامند؟ 

تحرک به حداقل ممکن
پرخوری عصبی طوری که اصلا نمیفهمم چی دارم میخورم مثل یه تکلیفه که باید انجامش بدم
صورتم مغموم میشه
با خشم، ترحم و اشک توی آینه به خودم نگاه میکنم
و از صورتم نگرانی میباره
به حالت خشم ضربه میزنم یا نیشگون میگیرم از کسی
پاهامو تکون میدم زیاد
با پوست صورتم ورم میرم و چون معمولا پوستم پسوریازیش میزنه وقت استرس، بیشتر میخارونمشون
حموم نمیرم و کف سرمو میخارونم
اصلااااا روتین پوستیم رو رعایت نمیکنم
حتی شونه هم نمیزنم
اصلاحم نمیکنم


وقتی عصبانی یا مضطرب میشوید به دیگران چه میگویید؟ 
با خشم صجبت میکنم
مدام راجع به خودم و نواقصم صحبت میکنم
حتی اگه توی یه موضوعی مشکلی نداشته باشم برای خوپم اشکال تراشی میکنم
موقع عصبانیت صدامو بلند میکنم و حرف زشت میزنم البته جدیدا حرف زشت کمتر شده 
موقع عصبانیت هر چی در مورد اون ادم توی دلمه، یعنی منظورم حتی اگه یه روزی افتاده زمین تو دلم گفتم چقدر گیجه در صورتی که واقها اینطوری نیست و میدونمم که گیج نیست بهش با خشم میگم
فک کنم جمع بندیش اینکه موقع اضطراب خودمو تحقیر میکنم موقع عصبانیت دیگران رو😐


پرسش مرحله دوم: 
وقتی به خواسته ها و اهداف خود نمیرسید  چگونه دیگران را متقاعد میسازید که بر طبق میل و خواسته تان رفتار کنند؟ 

من داد میزنم دقیقا اولین مرحله، بعد خشمگین میشم و با داد و بیداد حرفمو به کرسی مینشونم. از تهدید و ایجاد ترس هم استفاده میکنم😐 و تحت فشار میذارم😐😐

 

پرسش مرحله سوم: 
مواقعی را به یاد بیاورید که تنش و اضطراب زیادی داشتید اما موفق شده بودید ارتباط خوب مثبت و موثری را با دیگران برقرار کنید. از چه الگوی ارتباطی استفاده کرده بودید؟ 

اخرین دعوامون، که من هیچ حرف زشتی نزدم، داد و بیداد نکردم، فاصله گرفتیم یه قدم برداشت سمتم که آشتی کنیم دیگه مثل بچه ها حرف نزدم و بهش گفتم الان حالت خوبه صحبت کنیم بدون گوشی و اینا. و قشنگ نشستم باهاش صحبت کردم و حلش کردم. و بعدش برای اینکه فضای صمیمی ایجاد شه بغل و اینا. 

پرسش مرحله آخر: اگر بخواهید در آینده ارتباط بهتری با دیگران داشته باشید چگونه رفتار میکنید؟ 
مثبت نگر باشم و حتما قوانینشون رو بدونم و قوانین خودم رو هم بگم بعد انصاف بدم و بتونم یه کار نرمال و متعادل رو انجام بدم 

چنان چه بخواهید در مقایسه با مواقعی که موفق شده بودید، بهتر ظاهر شوید میبایست چه کاری را متفاوت انجام دهید؟ 
شاید بهتر بود که همون حرفایی که بعد دعوا مخواستم بهش بزنم همونقدز منطقی و خوب و بدون صحبت بچگانه باهاش صحبت میکردم و میگفتم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۱۱
گودنایت