این پرونده همچنان باز است

فرازها و فرودها
این پرونده همچنان باز است
مطالب این وبلاگ کاملا شناور، موقتی و پایان باز است

میخواید در مورد من بیشتر بدونید؟ برید به بخش "درباره من"
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «امید، برنامه ریزی» ثبت شده است

دوشنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۲۲ ب.ظ

۱۴ اردیبهشت، بسم الله

 

منِ امروز ۶ فروردین
خجالت میکشم اگه مهر ۱۴۰۳ قبول نشم. چون که شرمنده دعاهای بابا و دادا میشم. حس و حالم اصلا درس نیست. اما باید بخونم. یه ۴۰ روز دقیق، عین چله گرفتن میشینم درس میخونم. گور با*بای کل دنیا. میشینم از همه چی میکنم و میخونم اونقدر میخونم که دور از جون، جونم در بیاد

چرا؟ 
چون ۲۶ نفر میخوان یعنی ۴ نفرم بیشتر از آموزگاری. چرا؟ چون سه روز در هفته میرم سرکار برای منی که غربتم بهترینه. چرا؟ چون حقوقم زیادم فرقی با ابتدایی نمیکنه. چرا؟ چون با ارشد شرکت کردیم!! 

بازم بگم یا کافیه؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۲۲
گودنایت
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۸:۵۲ ب.ظ

روز اول

 

 

امروز روز اول هست که میخوام برای پرور بخونم. طبق عادت معهود نشستم پای گوشی و احساس خستگی میکنم. جالب اینجاست که طبق اتفاقات تکراری، کلی کار هم ریخته سرم!! چون اسباب کشی کردیم و همه چی توی خونه رهاست! 

توی موقعیتی هستم که کابینت، ابگرمکن، پنجره ای و اسپیلت، آب  و.... 
میخوام بهت بگم نظرت چیه بیایم و این بار رو خلاف جهت رودخونه یعنی خلاف جهت خودم حرکت کنم؟ من که درسای امروز رو باید بخونم!! خب چه کاریه الان بشینم تا تایم دارم بخونم. فردا هم میریم سمت دهل، واسه مسابقه خب چه بهتر که درس بخونم تا فردا. 

برو بریم؟ برو بریم. 

 

 

(تایم از، دست داده تا الان، دیشب تا صبح ساعتای چهار صبح

و امروز تا همین ساعت) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۵۲
گودنایت
يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۵۴ ب.ظ

یعنی میتونم؟

میتونم تا صبح بیدار بمونم یعنی؟ 

 

 

 

وصیت بخونم

فارسی ۱،۴ و ۶

پرورشی یه فصل

فنون دو فصل

سنجش دو فصل

؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

 

یعنی شب دراز است و قلندر بیدار؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۵۴
گودنایت
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۵ ب.ظ

نامه ۱۱ اسفند

نامه ای به خودم جمعه ۱۱ اسفند ساعت ۲:۵۸

سلام معصومه. میدونم ناامیدی و از گوشه قلبت و از اعماق وجودت دنبال این هستی که یه مسیر راحت رو برای موفقیتت پیدا کنی. مثلا اینکه تستای عجیب غریب پیدا کنی بزنی و بگی خب دیگه کافی بود! 
یا اینکه ناامید باشی. چون هیچ کاری از ناامیدی راحتتر وجود نداره. اما ما برای چی روز اول شروع کردیم؟ حتی نیاز نیست که دلایل اون روز رو یاداوری کنم بهت چون همچنان دورت هستن اون دلایل! 
میخوام بهت بگم خیلی حرف زدیم این چند روز و عمل نکردیم. هیچ کس الان نمیتونه بهت کمک کنه. درسته این هفته هم میگذره مثل تموم روزایی که روزشماری میکردی تا روز ۱۸ اسفند. خودت میدونی منم میدونم که این هفته تا ۱۸ اسفند خیلی سرنوشت سازه. 
به هر دلیلی بخوام بهت بگم میگم که بیا و یه کاری بکنیم. گوشی رو بذاریم کنار و ساعت رو هم حتی نگاه نکنیم دیگه. بشینیم پای خدمات متقابل خیلی خوب و عالی بخونیمش. اصلا فرض کن فردا قراره تدریسش کنی. حسابی بخونش و نه به ریاضی فکر کن و نه به پرورشی. 

قدم بعدی کل پرورشی هست. میخوام هر فصلی خوندی اصلا از اول مجدد فصلای قبلشم بخونی و بری جلو. همینطوری بخون و تمومشون کن. یادت باشه این اولین گامت، خیلی مهم و حیاتیه. 

چون سخت ترین عمومی و یکی از سختترین های اختصاصی رو فول شدی. بعدش تصمیم میگیریم که چه درسی رو بخونیم. یادت باشه یا امسال آموزگاری یا دیگه هیچ وقت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۰۵
گودنایت
چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۴۹ ق.ظ

سخت ترین شب زندگیم نیست اما سخته

تا فردا عصر که میریم وطن نباید بخوابم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۴۹
گودنایت
شنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۲:۱۰ ق.ظ

🥲

تو این شبایی که کل دوستان میرن تولد، میرن دریا، دورهمی و لذت 

اینم شبای من

باید نتیجه بگیرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۲ ، ۰۲:۱۰
گودنایت
جمعه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۳۹ ق.ظ

یا امسال یا هیچ وقت دیکه

صبح جمعه ۲۷ بهمن

کمتر از ۲۱ روز دیگه.... میشه ۱۸ اسفند که برای من سرنوشت سازه چون تعیین میکنه که بهمن سال دیگه کجا هستم و چطور هستم! 
اما میخوام با خودم روراست شرایط فعلیم رو توضیح بدم و از خودم بپرسم انتخابم چه آینده ایه؟ و باید برای رسیدن بهش چه کاری انجام بدم! 

اطرافت رو خوب نگاه کن و انتخاب که مهر ۱۴۰۳ میخوای کدوم سمت باشی؟ همین چیزی که هستی یا یه چیز متفاوت تر؟ نگاه کن و ببین افکارت رو با چه چیزایی پر کردی! 

داری نزدیک به دو ساله که به یه آدمایی فکر میکنی که اصلاااا به تو فکرم نمیکنن و از همه مهمتر اینکه اصلا حاضر نیستن بیان سمتت! یا بری سمتشون!! 

شل کن خودت رو و افکارت رو جایی خرج کن که ارزش داره! داری عملا به ادمایی اهمیت میدی که بهت اهمیت نمیدن! که نهایت نهایتش هم یه استوری میذارن که اصلا مربوط به تو نمیشه بلکه از همس میذارن. 

کمی به خودت بیا. انتخاب ما باید طوری باشه که حتی متوجه تغییرات اب و هواییم نشیم نه اینکه پرنده ها رو پروازشون و صداشونو به عنوان نشانه الهی در نظر بگیریم که ما قبول میشیم😐 کاری که پارسال انجام دادم

این فلسفه بافیایی که اون روز چهار ساعت چت کردم با فولیک 😐 و آخرشم جالبه که نتیجه گرفتیم که درس بخونم و باید برم سرکار. همه چیززز برای من الان خلاصه میشه و شده در یک چیز. سرکار

و من میشینم وقت تلف میکنم و به آدمایی فکر میکنم و توی ذهنم باهاشون سناریو میسازم😐 در صورتیکه اون ادما عملا نمیخوان که ما بریم سمتشون. چون اگه قلبا میخواستن که الان ۲٠٠٠ بار همو دیده بودیم. 

لطفا به اطرافت نگاه کن و شرایط الانت و کیفیت زندگی الانت رو ببین و بدون که از کجا اومدی و باید به کجا بری. تو مثل اونا نیستی اونا هم مثل تو نیستن و خلاصه بگم ما مثل هم نیستیم. ازت میپرسم یادته این سناریو سر بحث کنکور پیش اومد؟ 

بهت میگم دختر از اون درس بگیر و به کتفتم نباشه قضاوت دیگران و قضاوت خودت راجع بهشون. این چند روز رها کن همه چی رو. به قول همس جان که داره همه کارارم انجام میده دختر به خودت بیا. 

من باید برم سرکار و انشاالله اگه بچه خوشگلیم بیاد دیگه نمیتونم درس بخونم چون خیلی سخت میشه بفهم😭. 

تو خیلی گناه داری معصوم. اگه قبول نشیم خیلی ضربه میخوریم. دختر یه نگاه بکن به خودت. اگه قبول نشی محکوم به تو خونه موندن میشی. وقتی وه خیر بچه بیاری باید همش گوش به زنگ استخدام باشی. تو دوست و رفیق و اکیپی نداری اینو بفهم خواهش میکنم. 

تو اونا رو نداری و تنهاتر میشی. همس واسه خودش تا ۴ سرکاره و لذت میببره با همکاراش. صبحانه میخورن و...  .  یه نگاه به فریزرم بندازی بد نیست. واسه اینکه هر وقت دلت خواست بری مراد. 

اینا واقعیت های توان. چیزی که الان داری زیستش میکنی نه اینکه روی دفتر و کاغذ و بشن پست وبلاگت! خودت رو مدام با بقیه مقایسه میکنی و چه بسا بدتر. 

به این فکر کن که بدخواهای تو، بدخواهای همین چیزای کوچیکی که داری هم قبول شن. یکی مثل معص، مرض و ثری ژن دایی، به اینا فکر کن که با غرور بهت نگاه کنن و تو دلشون بهت پوزخند بزنن که با چه کبکبه و دبدبه ای تو ارشدتو گرفتی و کردی تو چششون ولی اونا قبول شدن و رفتن سرکار. 

اینا واقعیتاس. تو حالا میخوای گول شیطان رو بخوری؟ بری سمت این افکار. بخوای بهونه وطن رفتن و اومدن و اسباب کشی رو پیش بکشی؟ میشه اینطوری به نظرت؟ 

من روحیه اون روزت رو میخوام که حتی یک دقیقه هم تلف نکردی. من اونو میخوام چون تونستی تا شب پایبند درسا باشی. 

حالا هم بلند شو و به خودت بگو واقعا واقعا، یا امسال و آموزگار ابتدایی یاهیچ وقت دیگه  . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۳۹
گودنایت
جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۵:۳۷ ق.ظ

این شبا تا صب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۰۵:۳۷
گودنایت
دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۲:۵۲ ق.ظ

این شبا رو یادم میمونه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۰۲:۵۲
گودنایت
جمعه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۲۵ ب.ظ

خدمات

ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه. وطن هستم هوا برفی و خیلی سرد. عصر خوابیدم و الانم اخبار دارن نگاه میکنن😂با درس خدمات متقابل دارم سروکله میزنم و خیلی هم کند پیش میرم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۲ ، ۲۱:۲۵
گودنایت