این پرونده همچنان باز است

فرازها و فرودها
این پرونده همچنان باز است
مطالب این وبلاگ کاملا شناور، موقتی و پایان باز است

میخواید در مورد من بیشتر بدونید؟ برید به بخش "درباره من"
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۰ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۲، ۰۲:۰۷ ق.ظ

خدا

این مدت مخصوصا این اخرا

داشتم به این فکر میکردم که بین این یک میلیون نفری که شرکت کردن خب قطعا خدا بنده هایی رو داره که به غیر من بخواد اینو بهشون بده پس من باید فقط تلاش کنم تا خدا بتونه بهم اون چیزی که میخوامو بده

خب این معنی توکل رو به کلی نابود کرد و من اصلا وایب خوبی ازش نمیگرفتم! 

تا اینکه امشب دیدم یه پستی

که نوشته بود از زبان خدا: 

من اگه بخوام بهت میدم اون چیزی که میخوای و هیچکس نمیتونه جلوی من رو بگیره

 

و داشتم به این فکر میکردم که قطعا خدا خودش داره میبینه که من از همه بیشتر نیاز دارم به این شغل، از هر نظر میدونه که باید قبول شم و واجبه برای من. چون من احاطه شدم از همه چیز، باید قبول شم باید مهر ۱۴۰۳ برم سرکار اگه بخوام انسان بهتری باشم بهش احتیاج دارم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۰۲ ، ۰۲:۰۷
گودنایت
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۸:۵۲ ب.ظ

روز اول

 

 

امروز روز اول هست که میخوام برای پرور بخونم. طبق عادت معهود نشستم پای گوشی و احساس خستگی میکنم. جالب اینجاست که طبق اتفاقات تکراری، کلی کار هم ریخته سرم!! چون اسباب کشی کردیم و همه چی توی خونه رهاست! 

توی موقعیتی هستم که کابینت، ابگرمکن، پنجره ای و اسپیلت، آب  و.... 
میخوام بهت بگم نظرت چیه بیایم و این بار رو خلاف جهت رودخونه یعنی خلاف جهت خودم حرکت کنم؟ من که درسای امروز رو باید بخونم!! خب چه کاریه الان بشینم تا تایم دارم بخونم. فردا هم میریم سمت دهل، واسه مسابقه خب چه بهتر که درس بخونم تا فردا. 

برو بریم؟ برو بریم. 

 

 

(تایم از، دست داده تا الان، دیشب تا صبح ساعتای چهار صبح

و امروز تا همین ساعت) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۵۲
گودنایت
پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ۰۵:۰۸ ق.ظ

هر لحظه

 

 

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر، آرامتر از آهو، بی باک ترم از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر، رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۰۲ ، ۰۵:۰۸
گودنایت
دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۸:۵۱ ب.ظ

تجربه

 

 

تا ۶ هفته به انضمام ۲ هفته قبل اومدن دفترچه، هرررر فکر مسخره ای توی ذهنم بود انگار همه محاصره ام کرده بودن خصوران بگیر تا باصرو مرضی و مری خواهر و حتی فولیک همهههه. 
تا وقتی که به مصی پیام دادم بابت اون قضیه چوه سرت هاوردنه. 
از نظر درسی فک میکردم که ولش میکنم. و فقط سعی میکردم برم جلووو فقط. فک میکردم میشه رژیمم گرفت کنار درس،  ورزش کرد و میشه کنارشم اشپزی و ظرفم شست.  ولی هیچ کدوم عملی نبود! 

درسارو فقط میبردم جلو. اصصصصلااااا کیفیت خوندن نداشت شاید همون لحظه با کیفیت بود ولی وقتی مرور نشه هیییییییچ فایده ای برام نداشت. خصوصا اختصاصی ها که همونجور گذاشتمشون کنار الان. کل فنون، کل سنجش همینطوری گذاشتم کنار. تا الانم فقط ۷ فصل پرورشی خوندم اونم فقط بخش ویسها

و نه قسمتهای اضافی از جزوات!!!! 
رویکردها رو که اصلااااا انگار نه انگار خونده باشم قسمت تخصصی ها! اصلا نکردم بعد خوندن هر کتاب، آقا اصلا بعد خوندن مثلا پنج صفحه، برگردم ببینم چی خوندم! 

همینطوری رهاشون کردم تا روز سه شنبه هفته قبل ازمون. چهار روز طول کشید تا بفهمم چطوری باید مرور کنم و وارد درسا بشم جراتشونو پیدا کنم! 

بماند که یک روز تمام نشستم تستهای تالیفی خط، به خط مضخرف خوندم که اونم فامیل پولشو داده بود به دردم نخورد! 
جای اینکه مفهومی بخونم و مرور کنم در طی این یک ماه، جای اینکه بیام مثلا یه صفحه میخونم رمزگذاریشون کنم. مخصوصا عنوانا و رویکردا و اهداف و فلان و فلان هر چی چیز گزینه ای بود! 

البته قصدم ازین کارا این بود که فقط میخواستم برم جلو، پیش برم جلو!!!! چون یه روزایی بود که کل روز درس نمیخوندم. بعد مثلا همس میگفت بخون شش عصر تا ۱۲ هم فرصت خوبیه. بعد نمیخوندم 
روز بعد مجددا شروع میکردم و.... 
تا حد ممکن سعی کردم به انگیزه کاری نداشته باشم و برم جلو


اما مطمینم اگه الان تسلیم نشم میشه یه کاری کرد هنوز امیدی هست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۵۱
گودنایت
يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۵۴ ب.ظ

یعنی میتونم؟

میتونم تا صبح بیدار بمونم یعنی؟ 

 

 

 

وصیت بخونم

فارسی ۱،۴ و ۶

پرورشی یه فصل

فنون دو فصل

سنجش دو فصل

؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

 

یعنی شب دراز است و قلندر بیدار؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۵۴
گودنایت
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۵ ب.ظ

نامه ۱۱ اسفند

نامه ای به خودم جمعه ۱۱ اسفند ساعت ۲:۵۸

سلام معصومه. میدونم ناامیدی و از گوشه قلبت و از اعماق وجودت دنبال این هستی که یه مسیر راحت رو برای موفقیتت پیدا کنی. مثلا اینکه تستای عجیب غریب پیدا کنی بزنی و بگی خب دیگه کافی بود! 
یا اینکه ناامید باشی. چون هیچ کاری از ناامیدی راحتتر وجود نداره. اما ما برای چی روز اول شروع کردیم؟ حتی نیاز نیست که دلایل اون روز رو یاداوری کنم بهت چون همچنان دورت هستن اون دلایل! 
میخوام بهت بگم خیلی حرف زدیم این چند روز و عمل نکردیم. هیچ کس الان نمیتونه بهت کمک کنه. درسته این هفته هم میگذره مثل تموم روزایی که روزشماری میکردی تا روز ۱۸ اسفند. خودت میدونی منم میدونم که این هفته تا ۱۸ اسفند خیلی سرنوشت سازه. 
به هر دلیلی بخوام بهت بگم میگم که بیا و یه کاری بکنیم. گوشی رو بذاریم کنار و ساعت رو هم حتی نگاه نکنیم دیگه. بشینیم پای خدمات متقابل خیلی خوب و عالی بخونیمش. اصلا فرض کن فردا قراره تدریسش کنی. حسابی بخونش و نه به ریاضی فکر کن و نه به پرورشی. 

قدم بعدی کل پرورشی هست. میخوام هر فصلی خوندی اصلا از اول مجدد فصلای قبلشم بخونی و بری جلو. همینطوری بخون و تمومشون کن. یادت باشه این اولین گامت، خیلی مهم و حیاتیه. 

چون سخت ترین عمومی و یکی از سختترین های اختصاصی رو فول شدی. بعدش تصمیم میگیریم که چه درسی رو بخونیم. یادت باشه یا امسال آموزگاری یا دیگه هیچ وقت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۰۵
گودنایت
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۵۲ ق.ظ

ناامیدی

گوش بده دختر

یادت باشه لطفا

یادت باشه که حتی خدا هم حوصله ی آدم ضعیف و ناامید رو نداره 

و از همه مهمتر 

بهش کمک نمیکنه

پس خودت رو جمع و جور کن و ناامیدی رو بذار واسه بعد روز امتحان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۲ ، ۰۱:۵۲
گودنایت
يكشنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۵۷ ب.ظ

فنون و هدیه

الان تستا رو زدم هیچکدوم رو بلد نبودم یعنی جوابی که مطمینم نبود همون جواب درست بود😐 فک کنم افتضاح درس خوندم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

 

 

 

چیزی به اسم پلن بی وجود نداره برای الان من! 
یا باید قبول شم یا باید...  هیچی. 
اگه قبول نشم، این امتحان کو*فتی رو اگه قبول نشم، اگه بمونم همینطوری اصلا راهی ندارم نمیتونم نمیشه
فنون و هدیه لعنتی 
تست زدم هیچی بلد نبودم 
بابا دختر، تو فقط کاری که درست هست رو انجام بده فعلا، بشین کتاب مطهری رو بخون امشب تا بعد ببینیم باید چه گلی بگیریم به سرمون 

 

 

خدایا رنجمو ضایع نکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۵۷
گودنایت
چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۴۹ ق.ظ

سخت ترین شب زندگیم نیست اما سخته

تا فردا عصر که میریم وطن نباید بخوابم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۴۹
گودنایت
سه شنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۸:۵۶ ب.ظ

مهمون

خیلی فشار رومه از اونور فولیک میگه میایم عید اونجا، اونم از هوض جف که میخوان بیان، اونم از ثری😐.  این فکرا هست از اون ورم ان ساعت میشینم با تلفن حرف میزنم😐😐. از اون ورم میدونم اگه نرم سرکار و این همه مهمون داشته، باشم میترکم حالا سرکار برم دیگه هیچی برام مهم نیست، اونم از وضع فریز😐😐

ای خدا، فنونم سخته هر کاری میکنم نمیره جلو 😐😐😐 ریده شدع به اعصابم خداشاهده😭😭😭😭

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۵۶
گودنایت