ظرف انرژی من
چی میشه که آدم اینقدر باید به ادمای دیگه فک کنه؟
رویه ام تا الان اشتباه بوده من فکر میکردم باید فکر کرد. که بعد چی بشه؟!اصلا تا الان دو دو تا چهارتا به این قضیه نگاه نکرده بودم
که خب که چی! فکر کنم که چی؟ یعنی من خودم رو زندانی کنم به حرفا و حرکات بقیه. که چی بشه؟ یعنی من خودم رو زندانی نظرات و ارمان هاشون کنم؟
که خودم رو محصور و زندانی حرف ادمهایی کنم که پله های زیادی شخصیت رشد نیافته شون از شخصیت رشد یافته من دورتره!
که انرژی بذارم برای این ادمها؟ که ادمها بشن هدفم؟ واقعا تا الان چی کار داشتم میکردم؟ که انرژی خودم رو تخلیه کنم؟ و بعد جالب اینجاست که با زدن پیج فیک برم چک کنم ببینم الان کجا هستن!؟
چرا باید اینقدر آدمها رو مهم بگیرم و مهم در نظرشون بگیرم؟ باید چه کرد؟ هدف من زیست من برای چیه؟ ظرف انرژی من باید کجا خالی بشه؟ برای رشد خودم؟ برای انجام ماموریتی که دارم روی زمین؟ یا برای توجه معطوف کزدن به زندگی بقیه و سنگهایی که روی مسیر من میخوان بندازن اما بازم قدرتش رو ندارن؟
اون سنگا چیه به نظرت؟ جز اینکه ترکش های شکستشون توی ماموریت خودشونه؟ چرا خالی کنیم خودمون رو؟ چرا هدفو گم کنیم؟